حلما جونم رفته عروسی
عروسی پسر عمم وحید اقا تاریخ 28/6/1394 مامانی اول که تازه رسیده بودیم تالار کلی گریه کردی اخه دلت درد میکرد ولی بعدش اروم شدی شیر خوردی خوابیدی عزیز دلم خانم خوشگلم دیگه هم تا اخر عروسی بیدار نشدی حسابی هم کاری کردی دختر گلم البته تا موقع شام نمیدونم چرا تا مامان میخواد غذا بخوره شما بیدار میشی ولی اشکالی نداره عزیز دلم مامان همیشه با اغوش باز در هر شرایتی از شما عشق کوچولو استقبال میکنه اخه نمیدونی که چقدر دوست دارم نفسم اینم حلما خانم تو عروسی ...
نویسنده :
مامان حلما
15:26