نخستین روزهای حلما گلم سری سوم
اولین حمام مامانی تا از بیمارستان اومدیم عمه جونم عمه معصومم شمارو برد حمام دستش درد نکنه کلی برای ما زحمت کشید ...
نویسنده :
مامان حلما
12:45
نخستین روزهای حلما گلم سری دوم
عزیز دلم لباساشو پوشیده میخواد بره خونه ا اینجا گل دختری رو داره از بیمارستان میاد خونه عشق مامانی شما اولین واکسن عشقم انقدر خانوم بودی اصلا گریه نکردی ا اینجا هم بابابزرگ مهربونت که نمیدونی چقدر دوست داره داره میبرتت خونه برات قربونی کردیم مامان جون البته اقاجون بابای بابا محمد زحمت کشیدن برات از کلی قبل سفارش دادن یه بره سالم خوب باشه که عقیقش کنیم دستش درد نکنه ...
نویسنده :
مامان حلما
11:56