حلما جونمحلما جونم، تا این لحظه: 8 سال و 10 ماه و 17 روز سن داره
پیوند عشق ماپیوند عشق ما، تا این لحظه: 16 سال و 8 ماه و 13 روز سن داره
مامان حلمامامان حلما، تا این لحظه: 35 سال و 11 ماه و 18 روز سن داره
بابا حلمابابا حلما، تا این لحظه: 37 سال و 1 ماه و 29 روز سن داره
شروع وبلاگمشروع وبلاگم، تا این لحظه: 8 سال و 7 ماه و 23 روز سن داره

خاطرات سیسمونی وتولد حلما جونی

روز جهانی کودک

سلام سلام  سلام عشق مامان عمر مامان روزت مبارک نفسم جونم عزیزم   خدا جونم شکرت که به من دختر به این ماهی دادی    اولین روز کودک بهت تبریک میگم عشقم چه خوبه هستی و من کودکی دارم که عاشقانه دوسش دارم  میتونم عطر تنش رو حس کنم گرمای وجود نازنینت گرما بخش زندگیم شده با وجودت جهان عطر بوی دیگری داره برگ گلم خدارو شاکرم روزی 1000بار بابت داشتنت عزیز  جونم دوست دارم مامان جونم                                                        &nb...
16 مهر 1394

عاشقانه های مادری دختری

سلام عشق مامان شما الان 3ماه نیم سن داری    دوست دارم  کوچولوی من  عاشق دستای کوچیکتم صدای نفسهات نگاهات سر     صدا کردنات گریه هات خوش اخلاقی هات بد اخلاق بودن هات خندهای شیرینت   قهقه هات دلیل زندگیم شده گل من    مامانی واقعا نمیدونم چطوری از خدای مهربون تشکر کنم بابت بخشیدن   شما به ما خدا جون شکرت خدا جون عاشقتم که بهم اجازه دادی دوباره عاشق   بشم عاشق یه فرشته پاک خدایا خیلی مهربونی   کوچولوی شب بیدارم  مامان عاشق حرکت دادن دستاته مامانی نمیدونی چه با   مزه میشی وقتی دستاتو نگاه میکنی اخه داری میشن...
16 مهر 1394

حلما جونم رفته شمال اولین دریا و کنار ساحل بودن

حلمای خوش سفر من  مامانی اینجا تازه راه افتادیم شما اولین سفرت رو با خواب شروع کردی بیشتر راهم خواب بودی گل من   اینجا هم بین راه ناهار خوردیم شما میخوای کنار بابا بزرگ یه چرتی بزنی عشقم هوا هم خنک بود منم کلی پوشندمت خخخخ مادر دیگه   ادامه عکسها تو ادامه مطلب برید جنگل گلستان گرازها ماجرا هاشو ببینید                        اولین جنگل رفتن    رسیدیم ولی شما خوابت میاد همچنان یه دفعه تو بغل بابا محمدت خوابت برد عشق من   اینم اولین کنار ساحل   ...
15 مهر 1394

سلام سلام

سلام به همه دوستای گلم ما از مشهد خدارو شکر برگشتیم همه چی خوب ارومه ولی من یکمی درگیرم یه روز میام کلی عکس خاطره براتون میزارم حلما جونم مرسی که انقدر خوش سفر بودی     حلما باباش عشقای من     ...
15 مهر 1394

سفر به مشهد

سلام به دوستای گلم حلما خانوم الان مشهده  عشقم شده مشهدی حلما دعا میکنم به حق اقا امام رضا (ع) هرکسی هر حاجتی داره به حاجتش برسه امین حلماگل منم تا الان که خیلی اروم خوب بوده دختر خوش سفر من عزیز دلم فقط یکم دیشب حالش نا خوش بود کاش این دل دردهاتم زودی تموم بشه شما انقدر اذیت نشی عمر مامان برامون دعا کنید صحیح سالم برگردیم خونه 
8 مهر 1394

شب قبل از سفر

وای خدا جونم چه دختری دارم من  از اونجای که شب های مشهد تو این فصل سرده و شما خیلی کوچمولوی گفتم لباس خیلی گرم برات بردارم این شد که تنت کردم ببینم اندازته که موش موشی شدی ازت عکس گرفتم بعدشم که از تنت در اوردم اینجوری شدی    البته مامانی از اونجای که شما قد بلندی هزار ماشالله فکر کنم این لباست فقط بشه تو این سفر تنت کرد اخه همین الانم یه کوچولو برات از قد کوچیکه کلا یه عالمه از لباس هات اینجوری شد یا نشد استفاده کنی یا یکی دوبار به همین دلیل به مامان های که دارن برا فرشته هاشون خرید میکنن میگم لباس کم بخرن تا نی نی دنیا بیاد مناسب خودش بخرن به من که تا الان کلی ضررخرد ولی فدای ...
4 مهر 1394

حلما جونم رفته پارک

مامانی گلم عشقم عمرم تو این عکس شما دقیقا 3ماه داری صبح با مامان جون رفتیم مرکز بهداشت برا کنترل خدارو شکر عالی بود همه چی  شما هم خوب وزن گرفتی هم خوب قد کشیدی دختر قد بلند من عزیز تر از جونم بعدم با مامان جون رفتیم پارک نزدیک خونه تا شما یکم هوا بخوری دختر خوبم     اینم تو پارک چقدر خانومی شما اخه   راستی مامانی شما تازه گیا به طرف صدا بر میگردی مخصوصا موقع شیر خوردن داری دستات رو هم میشناسی شیشتو میگیری با اسباب بازی های تاب برقیت بازی میکنی با اویز کریرت بازی میکنی انقدر قشنگ دستاتو حرکت میدی  گاهی هم نگاهشون میکنی میبری سمت صورت ماهت خیره میشی بهشون تعجب میکنی...
4 مهر 1394