حلما جون
خدایا شکرت راستی میگن تا خودت مادر نشی متوجه نمیشی واقعا همینه بخدا چنان عشقی دارم بهت دخترم که هر لحظه احساساتم دست خوش یه حال هوای ازت میشه گاهی چنان قلبم برات میتپه که نفس کم میارم نمیدونم چطور از حالم برات بگم عشقم فقط بدون عاشقتم بدون قید شرط &...
نویسنده :
مامان حلما
15:01
حلما گلی قل میخوره هورا
سلام سلام 100تا سلام دختر خوشگل مامان خونه رو شاد کردی برام حلما جونم امشب ساعت12:28 دقیقه نیمه شب تونستی که خودت به تنهای کاملا قل بخوری بیای روی شکم خوشگلت دستای کوچولوت رو از زیر تنت در بیاری حسابی این ور اونورتو نگاه کنی بخندی اخه قبلا قل میخوردی ولی نه اینجوری عاشقتم بخدا خدا جونم شکرت&n...
نویسنده :
مامان حلما
0:55
اولین خواب تو اتاق خودت
سلام خانوم خوشگلم مامانی شمارو بردم حمام اب بازی کردی که شب راحت بخوابی ولی نمیدونم چرا وقتی از حمام اومدی اولش اروم بودی ولی بعدش انقدر گریه کردی بردمت تو اتاقت اخه اونجا اروم میشی ولی بازم نشد تا روتختت بهت شیر دادم شما خوابت برد این شد که اولین خوابیدن تو اتاقتو تجربه کردی ولی خوب بعدش خیلی اروم خوابیدی دیگه تا صبح به جز برا شیر خوردن بیدار نشدی شکر خدا ...
نویسنده :
مامان حلما
11:36
سیسمونی حلما جونی سری هشتم
شرکت مکسی کوزی
این روزها
سلام گل دختری مامان فدات مامانی نمیدونی چقدر دوست دارم خانم من مامان جون این روزا هم حالم خوش نیست هم مامان جون داره جابجا میشه میره خونه جدید اینه که کمتر میتونم بیام مطلب بزارم عشقم از این روزات بگم که خیلی ماهی دیگه کلی سر صدا از خودت در میاری خودت با خودت میخندی دیرو ز تو مغازه دوست دای علی بودیم برا انتخاب کاغذ دیواری نمیدونی چکار میکردی گذاشته بودی رو سرت اونجارو خودت با خودت اقون پاقون میکردی میخندیدی انگاری از البومای کاعذ دیواریا خوشت اومده بود مهو شون شده بودی خوشحال بعدشم که گلاب به روت بعد از چند روز که شکمت کار نمیکرد وقت گیر اوردی همون جا چقدر تعویض سخت بود که البته بازم مامان جون زحمتشو کش...
نویسنده :
مامان حلما
2:34
دختر طلا
سلام دختر طلا ناناز بلا عشق مامان مامانی انقدر شیرین عسل شدی هر کی میبینتت عاشقت میشه نگاهارو به خودت جلب میکنی وقتی میریم بیرون بدون این نیست که هر کی میبینتت لبخند بهت نزنه خیلی ها دلشون میخواد بغلت کنن یا باهات بازی میکنن تو مشهد هم تو کالسکت که بودی هی میومدن لوپتو میکشیدن یا بوست میکردن حتی وقتی خواب بودی بعدشم بیدار میشدی دختری این روزا هم کنج کاو شدی هم شیطون بلا با صدای بلند میخندی قهقه میزنی کافیه پات به یه چیزی گیر کنه انقدر بهش پا میکوبی خوشت میاد با خودت بلند بلند حرف میزنی امروز که تو تاب برقیت بودی با اسباب بازهای جلوش بازی میکردی خودت با خودت قهقه میزدی خوشت میومد وای خدایا م...
نویسنده :
مامان حلما
3:39