دختر طلا
سلام دختر طلا ناناز بلا عشق مامان مامانی انقدر شیرین عسل شدی هر کی
میبینتت عاشقت میشه نگاهارو به خودت جلب میکنی وقتی میریم بیرون بدون این
نیست که هر کی میبینتت لبخند بهت نزنه خیلی ها دلشون میخواد بغلت کنن یا
باهات بازی میکنن تو مشهد هم تو کالسکت که بودی هی میومدن لوپتو میکشیدن
یا بوست میکردن حتی وقتی خواب بودیبعدشم بیدار میشدی
دختری این روزا هم کنج کاو شدی هم شیطون بلا با صدای بلند میخندی قهقه
میزنی کافیه پات به یه چیزی گیر کنه انقدر بهش پا میکوبی خوشت میاد با
خودت بلند بلند حرف میزنی امروز که تو تاب برقیت بودی با اسباب بازهای جلوش بازی میکردی خودت با خودت قهقه میزدی خوشت میومدوای خدایا من عاشقتم دختری
راستی مامانی یاد گرفتی چرخم میزنی انقد پا میزنی گاهی یه دور دور خودت میزنی یا مخالف جهتی که خوابیده بودی میشی
عاشق tvدیدنی وسر صدا کردن
عاشق جغجغه هاتی انقدر بهشون میخندی
خیلی هم دوست داری باهات حرف بزنن شما بخندی
وای گل دختری اولین باری که باصدای بلند برام قهقه زدی من اولش تعجب کردم جا خوردمو ترسیدم
نازنینم انقدر دوست دارم که نا ملایمتی های دنیا رنگی نداره
تو تمام دنیای مادرانه من شدی
بوسیدنت بویدنت نگاه کردنت در عاغوش کشیدنت دلچسب ترین کارهای دنیاست
مهبتی سخت شگفت انگیز دوست داشتنی
دلبند کوچک من عاشقانه بی انتها دوست دارم تمام تلاشم برای شما بهترین هاست
اینم یه عکس از کنجکاوی این روزهات البته اینجا مشهده دختر گلم
بگو ببینم ادم به شیر گاز شومینه گیر میده عاشق شومینه خونه مشهد شده بودی