حلما جونمحلما جونم، تا این لحظه: 8 سال و 10 ماه و 14 روز سن داره
پیوند عشق ماپیوند عشق ما، تا این لحظه: 16 سال و 8 ماه و 10 روز سن داره
مامان حلمامامان حلما، تا این لحظه: 35 سال و 11 ماه و 15 روز سن داره
بابا حلمابابا حلما، تا این لحظه: 37 سال و 1 ماه و 26 روز سن داره
شروع وبلاگمشروع وبلاگم، تا این لحظه: 8 سال و 7 ماه و 20 روز سن داره

خاطرات سیسمونی وتولد حلما جونی

عشق مادری دنیای دوست داشتنی

1394/10/13 9:05
نویسنده : مامان حلما
1,312 بازدید
اشتراک گذاری

مادر که باشی نباید سرما بخوری یا اگه هم سرما خوردی باید زودتر خوب بشی
مادر که باشی نمیتونی تب کنی دیگه چه برسه به اینکه لرز هم بکنی یا اگر هم تب و لرز کردی باید سعی کنی خیلی حالت تب و لرزت رو بچت نبینه آخه ممکنه بترسه و نگران بشه اینطوری بیشتر بهت بچسبه و ممکنه اون هم سرما بخوره.

مادر که باشی خیلی وقت نداری بشینی و بری تو هپروت و واسه خودت باشی

مادر که باشی وقتی هم عصبانی میشی و داد و بیداد راه میکنی بعد که بچت میخوابه می شینی به صورت معصومش نگاه میکنی غصه می خوری که چرا نتونستی جلوی خودت رو بگیری !!!!

مادر که باشی گاهی لحظه شماری میکنی که بچت بخوابه بعد که میخوابه و خوابش طولانی میشه دلت براش تنگ میشه!!!!

مادر که باشی باید خیلی مراقب خودتو رفتار و گفتار و کردارت باشی.

مادر که باشی بزرگ میشی پله به پله با بچت بزرگ میشی.

مادر که باشی مدام دلت می تپه واسه بچت.
مادر بودنم را خیلی دوست دارم...
دلم ضعف میرود برای دنیای مادری...
دنیایی که متعلق به خودت نیستی٬
همه جا حضور کسی را احساس میکنی که آنقدر بی پناه است که فقط آغوش تو آرامش میکند...

آنقدر کوچک است که دستهای تو هدایتش میکند...
آنقدر ضعیف است که شیره ی جان تو  پرورشش میدهد...
مادر بودنم را دوست دارم ....چون به بودنم معنا میدهد.
چون ارزشم را به رخم میکشدویادم میدهد هزاربار بگویم"جانم"
چون خداوند به من اعتماد کرده و تو را امانت به دستم سپرده...

مادر بودنم را دوست دارم
هرچند در آیینه خودم را نمیبینم٬
آن زن خسته وکم خواب در قاب آیینه را تنها وقتی میشناسم  که
دستهای فرشته ای به گردنم گره میخورند...
مادر بودنم  را خیلی دوست دارم....
تقدیم به همه ی مادران عزیز

منم مادر این فرشته ام خدایا برام حفظش کن خدایا چطور ازت تشکر کنم

بابت داشتنش این گل پاک دوست داشتنی

خدایا به همیه زوجای که دلشون فرشته میخواد زود زود 

یه خوبش رو بزار تو بغلشون و به همیه اونای که دادی

خودت براشون حفظشون کن

 

پسندها (9)

نظرات (4)

مامانی و بابایی
13 دی 94 5:09
مرسی از نظری که برام گداشتی خیلی گل هستین عزیزم
مامان حلما
پاسخ
خواهش فدات عزیزم ببوس دخملی رو
مرضیه
13 دی 94 8:10
خیلی متن قشنگی بود خدا کنه که هر کی دوست داره این حسو تجربه کنه، حس مادر بودن.
مامان حلما
پاسخ
انشاالله من همیشه دعام این بوده هست الهی امییییییییییییین
بابا حمید
13 دی 94 9:53
من به یک احساس خالی دلخوشم من به گل های خیالی دلخوشم خدا حفظش کنه حلما جووون را در کنار سفره ی اسطوره ها من به یک ظرف سفالی دلخوشم مثل اندوه کویر و بغض خاک با خیال آبسالی دلخوشم
مامان حلما
پاسخ
ممنون انشاالله وهمینطور سوگند جون روبرای شما
✿ نیکـو ماماטּ ِآرنیـکا ✿
13 دی 94 12:35
متن فوق العاده واقعا هرکسی که مادر بودن و تجربه کرده باشه میتونه تموم اینارو بفهمه و با جون و دل درک کنه
مامان حلما
پاسخ
اره واقعا الان که سرما خوردم با این حال سرلاک حلما سوپش هی رفتن شستنش بازی باهاش کردن ماساژ دادنش هیچکدوم به عقب نیافتاده در حالی که نای یه لیوان اب خوردن ندارم ممنون دوست خوب نازنینم