حلما جونمحلما جونم، تا این لحظه: 8 سال و 10 ماه و 8 روز سن داره
پیوند عشق ماپیوند عشق ما، تا این لحظه: 16 سال و 8 ماه و 4 روز سن داره
مامان حلمامامان حلما، تا این لحظه: 35 سال و 11 ماه و 9 روز سن داره
بابا حلمابابا حلما، تا این لحظه: 37 سال و 1 ماه و 20 روز سن داره
شروع وبلاگمشروع وبلاگم، تا این لحظه: 8 سال و 7 ماه و 14 روز سن داره

خاطرات سیسمونی وتولد حلما جونی

مرکز بهداشت

رفتیم مرکز بهداشت امروز همین الان اومدیم3/11 خدارو شکر همه چی خوب بود فقط یکمی کمتر وزن گرفته بودی باید یکمی کوشاتر باشم تو امر تغذیه موش موش من اخه شما تا ساعت 12 ظهر میخوابی اینطوری یه وعده غذایت رو از دست میدی انشالله که دیگه صبحا بیدارت میکنم به به بهت میدم البته تا صبح حسابی شیر میخوری ها البته مامان تغصیر منم هست این روزا اصلا حال روز خوبی ندارم فکر کنم دچار افسردگی پس از زایمان شدم  ولی اصلا اصلا از شما کم نمیزارما ولی از خودم چرا برا همین میگم شاید شیرم کم رمق شده عصابم روش تاثیر گذاشته افسرده کم رمق فقط وجود شماست که حال منو خوب میکنه  درونم اشوبی به پاست انشالله با کمک دکت...
3 بهمن 1394

7ماهگی عشقممممممممممممممممممممم

اهای دنیا دختر من 7 ماهه شدددددددددددددددد عاشقتم عزیزم       30/10/1394 دخترم 7 ماهه شد تمام بود نبود من 7ماهه تو هوای نفس میکشم که تو توش نفس میکشی امروز صبح همش منتظر ساعت 9:25 دقیقه صبح بودم که مثل هر ماه چقدر شیرین دلچسبه کنار تو همچی دلچسبه دنیا زیباست  خدارو شکر که هستیییییییییییییییییییییییی من وبابای عاشقتیم   حالا در باره ماهی که گذشت 6ماهگی دختر من میتونه راحت بشینه وله باید هواشو داشت چون خسته  میشه میخواد بخوابه خودشو پرت مکنه حسابی مامان پرست همش میخواد بغلش کنم اگه بغل هر کی باشه خودشو پ...
1 بهمن 1394

یه پست جدید

این پست به عشق دوستای گلم مخصوصا محبوب بانو جون گلم دلتنگتونم دلتنگ دوستای گلی که رفتن مامان توت فرنگی  خواهری بلور  عاطفه .............................   عاشقونه دوست دارم دخترم   ...
26 دی 1394
1362 24 13 ادامه مطلب

عکسهای که گفته بودم

عکسهای که گفته بودم ها  یادتونه گفتم عشقم دست زد همرو پروند منم همون موقع عکشس رو گرفتم  اینم گلم هنگام ارتکاب عمل خخخخخخخخخخخخخخخخ   -       اینم چندتا عکس از عکسای عشقم تا بعد عکسای دیگه ...
20 دی 1394

بهترین هدیه خدا

اومدم از عشقم بگم وای دختر نازم اخ که شما چقدر نازی نفسم  بهترین هدیه خدا امروز من احساسی رو تجربه کردم که بیشک تو زندگی به ندرت میشه احساسش کرد امروز صبح با دستهای نوازش گر موجودی از خواب پاشدم لحظه ای که گرمای دستهای  کوچک یه فرشته و نوازشش منو داشت بیدار میکرد بی شک جز عمر من محصوب نمیشه  انگشتای کوچولو و نرم اروم پر ارامش روی صورتم انگار جادو بود یه پری کوچولو با صدای نفسهای شیرین وموج صدای ارومی که از گلوش میومد بیشتر منو تو دو راهی یه خواب جادویی یا یه بیداری منحصر به فرد قرار میداد بعد چند لحظه و چند  بار پلک زدن دیدن صورتو  چشمای که ب...
20 دی 1394

عکس های اتلیه مامان حلمای6ماهگی اولین زمستان

بعد کلییییییی تلاش یه عالمه اپ کردن نوشتن  توضیحات دیگه اخرای نوشتن این پست بودم که دست گل دخملی خورد پستم پرید من عصبانی شاه دخترو غش غش میخنده انگوشتت تو دهنش به من نگاه میکنه نمیدونم بخورمش یا بمالونمش به هم انگاری خودشم فهمیده چه کرده در نتیجه بنده 2ساعت تمام وقت گذاشته وگردن درد دست درد اینها گرفته موندم بدون نتیجه حالا دیگه خاله ها خودتون میدونید شاه دخترو با این قند عسل نه گوشی میشه دست گرفت نه پای لبتاب اومد خودشو میکشه تا یا گوشی بدم دستش یا موس لبتابو دختر  تکنولوژی پرست منه دیگه اینم حال منه الان تا یه زمان مناسب دیگه که دوباره...
18 دی 1394

واما غذا خوردن حلما

 سلام عشقم غذا خور شدنت مبارک نفس حلما خانم5ماه6 روزگی شروع به غذا خوردن کرد وای که چقدر هیجان داشتم برا اینکار عزیز دلم اولین بار برات یه فرنی سبک +1دونه بادم درست کردم که دوست داشتی کلی تعجب کرده بودی که این چیه انقدر بامزه شده بودی  کلی وسایل لازمه تا شما به به بخوری این چیه میخواد بره تو دهن من توش چی داره مامان خوردنیه وای اخ جونمی خوش مزه بود ولی شیر مامانم بهتره ها گفته باشم گاهی از اینا میخورم مامان جون   مهربون اولین غذای نیمه جامدت رو درست کرد بهت داد ارد برنج یه کوچولو نبات شیر یکمی کره ارد برنج یه کوچولو نبات شیر عرق هل...
18 دی 1394

عکس

یه عالمه عکس جدید تو راهه وای عزیز جونم دلم میخوادبخورم تتتتتتتتتتتتتتتتتتتتتتتتتتتتتتتتتتتتتتتتتتت ...
16 دی 1394